روشهای فكری اسلامی
در درس قبل ، مختصر توضيحی درباره روش فلسفی اشراقی و روش فلسفی
مشائی داديم و گفتيم ميان اشراقيون و مشائيون يك سلسله اختلافات اساسی
در مسائل فلسفی وجود دارد ، و گفتيم كه بنابر مشهور افلاطون سر سلسله
اشراقيون و ارسطو سر سلسله مشائيون به شمار میرود . و هم اشاره شد كه در
دوره اسلامی اين دو مكتب ادامه يافت ، برخی از فلاسفه اسلامی روش اشراقی
دارند ، برخی ديگر روش مشائی .
نظر به اين كه در جهان اسلامی روشهای فكری ديگر هم بوده است كه با روش
اشراقی و مشائی مغايرت داشته است و آنها نيز نقشی اصيل و اساسی در
تحويل فرهنگ اسلامی داشتهاند ناچاريم به آنها نيز اشاره كنيم :
در ميان ساير روشها آنچه مهم و قابل ذكر است دو روش است :
1 - روش عرفانی :
2 - روش كلامی :
عرفا و همچنين متكلمين به هيچ وجه خود را تابع فلاسفه اعم از اشراقی و
مشائی نمیدانستند و در مقابل آنها ايستادگيها به خرج دادهاند و تصادمهايی
ميان آنها و فلاسفه رخ داده است و همين تصادمها در سرنوشت فلسفه اسلامی
تأثير بسزايی داشته است عرفان و كلام علاوه بر آن كه از طريق معارضه و
تصادم به فلاسفه اسلامی تحرك بخشيدهاند ، افقهای تازه نيز برای فلاسفه
گشودهاند . بسياری از مسائلی كه در فلسفه اسلامی مطرح است ، اولين بار
وسيله متكلمين و عرفا مطرح شده است ، هر چند اظهار نظر فلاسفه با اظهار
نظر عرفا و متكلمين متفاوت است .
عليهذا مجموع روشهای فكری اسلامی چهار روش است و متفكران اسلامی چهار
دسته بودهاند . بديهی است كه مقصود ما روشهای فكريی است كه به معنی عام
رنگ فلسفی دارد يعنی ، نوعی هستی شناسی و جهان شناسی است . ما در اين
درس كه درباره كليات فلسفه بحث میكنيم ، كاری به روشهای فكری فقهی يا
تفسيری يا حديثی يا ادبی يا سياسی يا اخلاقی نداريم كه آنها داستانی ديگر
دارند .
نكته ديگر اين است كه همه اين روشها تحت تأثير تعليمات اسلامی رنگی
مخصوص پيدا كردهاند و با مشابههای خود در خارج از حوزه اسلامی تفاوتهايی
داشته و دارند . و به عبارت ديگر : روح خاص فرهنگ اسلامی بر همه آنها
حاكم است .
آن چهار روش فكری عبارت است از :
1 - روش فلسفی استدلالی مشائی : اين روش پيروان زيادی دارد . اكثر
فلاسفه اسلامی پيرو اين روش بودهاند .
الكندی ، فارابی ، بو علی سينا ، خواجه نصيرالدين طوسی ، ميرداماد ، ابن
رشد اندلسی ، ابن باجه اندلسی ، ابن الصائغ اندلسی ، مشائی مسلك بودهاند
. مظهر و نماينده كامل اين مكتب بو علی سينا است . كتابهای فلسفی بو
علی از قبيل شفا ، اشارات ، نجات ، دانشنامه علائی ، مبدأ و معاد ،
تعليقات ، مباحثات ، عيون الحكمه همه حكمت مشاء است . در اين روش
تكيه فقط بر استدلال و برهان عقلی است و بس .
2 - روش فلسفی اشراقی : اين روش نسبت به روش مشائی پيروان كمتری
دارد . آن كس كه اين روش را احياء كرد " شيخ اشراق " بود . قطب
الدين شيرازی ، شهرزوری و عدهای ديگر روش اشراقی داشتهاند . خود شيخ
اشراق ، مظهر و نماينده كامل اين مكتب به شمار میرود . شيخ اشراق كتب
زيادی نوشته است از قبيل حكمة الاشراق ، تلويحات ، مطارحات ، مقاومات
، هياكل النور . معروفترين آنها كتاب حكمة الاشراق است و تنها اين كتاب
است كه صد در صد روش اشراقی دارد . شيخ اشراق برخی رسالهها به فارسی
دارد از قبيل : آواز پر جبرئيل ، عقل سرخ و غيره .
در اين روش به دو چيز تكيه میشود : استدلال و برهان عقلی ، و ديگر
مجاهده و تصفيه نفس . به حسب اين روش ، تنها با نيروی استدلال و برهان
عقلی نتوان حقائق جهان را اكتشاف كرد .
3 - روش سلوكی عرفانی : روش عرفان و تصوف فقط و فقط بر تصفيه نفس
بر اساس سلوك الی الله و تقرب به حق تا مرحله وصول به حقيقت تكيه
دارد و به هيچ وجه اعتمادی به استدلالات
عقلی ندارد . اين روش پای استدلاليان را چوبين میداند . به حسب اين روش
، هدف تنها كشف حقيقت نيست ، بلكه رسيدن به حقيقت است .
روش عرفانی پيروان زيادی دارد و عرفای نامداری در جهان اسلام ظهور
كردهاند . از آن جمله بايزيد بسطامی ، حلاج ، شبلی ، جنيد بغددای ذوالنون
مصری ، ابو سعيد ابوالخير ، خواجه عبدالله انصاری ، ابوطالب مكی ، ابو
نصر سراج ، ابوالقاسم قشيری ، محيی الدين عربی اندلسی ، ابن فارض مصری ،
مولوی رومی را بايد نام برد . مظهر و نماينده كامل عرفان اسلامی كه عرفان
را به صورت يك علم مضبوط درآورد و پس از او هر كس آمده تحت تأثير
شديد او بوده است ، محيی الدين عربی است .
روش سلوكی عرفان با روش فلسفی اشراقی يك وجه اشتراك دارد و دو وجه
اختلاف . وجه اشتراك آن دو ، تكيه بر اصلاح و تهذيب و تصفيه نفس است .
اما دو وجه اختلاف ، يكی اين است كه عارف استدلال را به كلی طرد میكند
ولی فيلسوف اشراقی آنرا حفظ مینمايد و فكر و تصفيه را به كمك يكديگر
میگيرد . ديگر اين كه هدف فيلسوف اشراقی مانند هر فيلسوف ديگر كشف
حقيقت است اما هدف عارف وصول به حقيقت است .
4 - روش استدلالی كلامی : متكلمين مانند فلاسفه مشاء تكيهشان بر استدلالات
عقلی است ولی با دو تفاوت :
يكی اين كه اصول و مبادی عقل كه متكلمين بحثهای خود را از آنجا آغاز
میكنند با اصول و مبادی عقلی كه فلاسفه بحث
خود را از آنجا آغاز میكنند متفاوت است . متكلمين خصوصا معتزله مهمترين
اصل متعارفی كه به كار میبرند " حسن و قبح " است ، با اين تفاوت كه
معتزله حسن و قبح را عقلی میدانند و اشاعره ، شرعی . معتزله يك سلسله
اصول و قواعد بر اين اصل مترتب كردهاند از قبيل " قاعده لطف " و "
وجوب اصلح بر باری تعالی " و بسيار مطالب ديگر .
ولی فلاسفه اصل حسن و قبح را يك اصل اعتباری و بشری میدانند و اشاعره ،
شرعی . معتزله يك سلسله اصول و قواعد بر اين اصل مترتب كرده اند از
قبيل " قاعده لطف " و " وجوب اصلح بر باری تعالی " و بسيار مطالب
ديگر .
ولی فلاسفه اصل حسن و قبح را يك اصل اعتباری و بشری میدانند ، از قبيل
مقبولات و معقولات عملی كه در منطق مطرح است و فقط در " جدل " قابل
استفاده است نه در " برهان " . از اينرو فلاسفه كلام را " حكمت جدلی
" میخوانند نه " حكمت برهانی " .
يكی ديگر اين كه متكلم ، بر خلاف فيلسوف ، خود را " متعهد " میداند
، متعهد به دفاع از حريم اسلام . بحث فيلسوفانه يك بحث آزاد است يعنی
فيلسوف هدفش قبلا تعيين نشده كه از چه عقيدهای دفاع كند ولی هدف متكلم
قبلا تعيين شده است .
روش كلامی به نوبه خود به سه روش منشعب میشود :
الف - روش كلامی معتزلی .
ب - روش كلامی اشعری .
ج - روش كلامی شيعی .
شرح كامل هر يك از اين روشها در اين درس ميسر نيست و نيازمند بحث
جداگانهای است . معتزله زيادند ، ابوالهذيل علاف ، نظام ، جاحظ ،
ابوعبيده معمربن مثنی كه در قرنهای دوم و سوم هجری میزيستهاند و قاضی
زمخشری در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم ، مظاهر و نماينده مكتب
معتزله به شمار میروند . و شيخ ابوالحسن اشعری متوفا در سال 330 هجری
مظهر و نماينده كامل مكتب اشعری به شمار میرود . قاضی ابوبكر باقلانی و
امام الحرمين جوينی و غزالی ، و فخرالدين رازی ، روش اشعری داشتهاند .
متكلمين شيعی نيز زياد بودهاند . هشام بن الحكم كه از اصحاب امام جعفر
صادق عليه السلام است يك متكلم شيعی است . خاندان نوبختی كه يك خاندان
ايرانی شيعی میباشند متكلمان زبردستی داشتهاند . شيخ مفيد و سيد مرتضی
علم الهدی نيز از متكلمان شيعه به شمار میروند . مظهر و نماينده كامل كلام
شيعی خواجه نصيرالدين طوسی است . كتاب " تجريد العقائد " خواجه يكی
از معروفترين كتب كلام است . خواجه ، فيلسوف و رياضيدان هم هست . بعد
از خواجه سرنوشت كلام به كلی تغيير كرد و بيشتر رنگ فلسفی به خود گرفت.
در ميان كتب كلامی اهل تسنن " شرح مواقف " كه متن آن از " قاضی عضد
ايجی " معاصر و ممدوح حافظ است ، و شرح آن از ميرسيد شريف جرجانی است
از همه معروفتر است . كتاب " مواقف " سخت تحت تأثير كتاب "
تجريد العقائد " است .
نظرات شما عزیزان: